حضرت زهزا(س)
04 اسفند 1394 توسط شهين ماشلو
ماتم شده انبس دل دردپرورم شدتیره آسمان وزمین دربرابرم
دستش بریده باد ازآن ضربتی که زد افتاد پیش چشم من ازپای مادرم
می زدنفس به سختی ومیگفت زیر لب محکم ببندبازاگرمعجرم
خون می چکیدوای من اززیرمعجرش زین قصه گشت کاسه خون دیده دلم
دربین راه هرقدمی برزمین نشست می سوخت درشراره این غصه پیکرم